محمدمسعود رحمانی[۱]
چکیده
فیلسوفان روشهای گوناگونی را برای اثبات وجود خدا بکار بردهاند. گاهی از راهِ معلول به علت طریقت کرده و گاهی از لوازم علت به خود علت العلل نائل شدند. برهان صدیقین که اولین بار بوعلی آن را بکار بُرد، از وجود به وجودِ واجب پِی میبرد. سپس تعدادی از فیلسوفان به این روش پایبند شدند و آن را ادامه دادند. علامه طباطبایی این روشِ برهانی را به اوجِ خود رساند. ایشان کوشید تمام مقدّمات این برهان را به بدیهی اوّلی یا اصلِ واقعیت پیوند بزند. و آن را موضوع فلسفه خویش قرار دهد. این مهمّ سبب آن شد که این برهان در زمرۀ قویترین براهینِ اثباتِ وجودِ خدا قرار گیرد. روشن است؛ انتقادات گوناگونی بر این روش وارد شده است، که بعضی از آنها معرفت شناسانه میباشد. یکی از مهمترین روشهای معرفتشناسی که نافیِ عقلانی بودنِ اعتقادات و باورهایِ دینی است؛ منهج بنیانگرایی میباشد.این روش در غرب بسیاری از اعتقادات دینی را غیر عقلانی دانست. از اینرو در این نوشتار به بررسی برهان صدیقین علامه طباطبایی در سنجه معرفتشناسیِ بنیانگرایانه پرداخته میشود.
واژگان کلیدی: برهان صدیقین ، اصل واقعیت ، اعتقادات پایه ، بنیان گرایی، بداهت.
[۱]. دانشپژوه سطح ۴ حوزه علمیه قم و دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه قم ،ایران: masjoud7rahmani@gmail.com