معصومه مرادی[۱]
چکیده
ادبیات پایداری یکی از زیرمجموعه¬های مهم و برجسته¬ی ادبیات تعهد و التزام است که به سبب رویکرد اندیشهای- اعتقادیاش، مفاهیم برجسته و عظیمی را در خود جای داده است. ادبیاتی که آیینهی دردها و مظلومیت مردمی است که قربانی نظام های استبدادی شدهاند و در شرایطی چون اختناق و نبودن آزادی های فردی و اجتماعی شکل میگیرد. این نوع ادبی از میان رخدادهای خاص و برجسته¬ای كه در جامعه رخ میدهد، ظاهر شده و گاهی آرمانگرا و عدالت محور می¬گردد. خسرو گلسرخی شاعر ايرانی و ناظم حکمت از سردمداران شعر نو در ترکیه، شعر و زبان خود را وسیلهای برای بیان رنج و بیدارسازی مردم قرار دادهاند. گلسرﺧﯽ به تبعیت از ﻓﻀﺎي ﺿﺪ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﭘﺲ از ﻋﻤﻠﯿﺎت ﭼﺮﯾﮑﯽ ﺳﯿﺎﻫﮑﻞ و ﺑﺎ اﻟﮕﻮﺑﺮداری از ﻧﻬﻀﺖ ﻣﯿﺮزا ﮐﻮﭼﮏﺧﺎن، همگان را به قیام مسلحانه علیه رژیم پهلوی و عدالت¬طلبی دعوت میکند و آرزومند روزی است که ارزشهای انسانی جانشین نامردمیها گردد. ناظم حکمت نیز تحت تاثیر اندیشههای مارکسیستی و سوسیالیستی، حکومت عثمانی را که در هیئتی ایدئولوژیک و با عنوان¬هایی هم-چون مبارزه با کمونیسم، حقوق قانونی شهروندان خود را ندیده گرفته مورد انتقاد قرار میدهد و مردم را به مبارزه می¬خواند. پژوهش حاضر با روش توصیفی – تحلیلی به بررسی تطبیقی عنصر پایداری در اشعار خسرو گلسرخی و ناظم حکمت پرداخته است. یافتهها بیانگر آن است که هر دو شاعر مبارزه و مقاومت را تنها راه نجات جامعه¬ی خود دانسته¬اند و مفاهیمی همچون ستایش وطن، بیان جنایتها و بیدادگریها، استعمارستیزی، امید به آینده و پیروزی حق بر باطل، ستایش آزادی و آزادگی، بیهویتی و ناکارآمدی و بیتفاوتی حاکمان، دعوت به مبارزه و پایداری، دعوت به مبارزه و پایداری زنان و کودکان و … در سرودههای هر دو شاعر نمود بارزی دارد.
کلید واژگان: ادبیات پایداری، خسرو گلسرخی، ناظم حکمت.
[۱]. فارغ التحصیل کارشناسی ارشد رشته ادبیات پایداری ، دانشگاه سمنان. massymoradi282@gmail.com