عادل ساریخانی[۱]

 

چکیده:

فلسفۀ حقوق و از جمله فلسفۀ حقوق کیفری، با دو پرسش با نهادهای حقوقی مواجه می شود. سوال در مباحث معرفت شناختی، این است که «ماهیّت حقوق چیست؟» اما در مباحث جدید روش شناختی در علم حقوق، در جستجوی جواب این پرسش هستندکه «روش علم حقوق چیست؟» این دو پرسش متفاوت، به دنبال خود دوگونه فلسفۀ حقوق می آفریند که یکی به دنبال شناخت ذات و ماهیت حقوق است و دیگری در صدد شناخت علم حقوقی است که تحقق عینی دارد. پرسش و پاسخ نخست، بیشتر مربوط به فلسفۀ حقوق کیفری است که گرچه کمتر مورد بحث واقع شده است اما مباحث روش شناختی حقوق کیفری عمدتاً مغفول مانده است. اهمیت بررسی پرسش اخیر بویژه در کشور ما در آن است که ما به عنوان کشوری با نظام حقوقی مدون، قانون را مهمترین منبع حقوق می دانیم و در عین حال قوانین کیفری ما منشأ و مبنایی دوگانه دارند. برخی از آنها، یعنی جرایم غیر مستوجب تعزیر، از احکام ثابت شرعی در فقه جزایی اسلام سرچشمه می‌گیرند  و برخی از  جرایم تعزیری از احکام متغیر یا عرفی در فقه جزایی  هستند. این مقاله به اختصار در صدد بررسی سوال دوم و پاسخ های متناسب در مواجهۀ منطق حقوق کیفری با احکام ثابت شرعی در نظام عدالت کیفری ایران است.

 

واژگان کلیدی: فلسفۀ حقوق کیفری، منطق ارسطویی،  منطق حقوق کیفری.

 

[۱] – استاد تمام دانشکده حقوق دانشگاه قم adelsari@yahoo.com

طرح روی جلد این شماره:
اطلاعات نشریه جاری:
تاریخ پذیرش:
دریافت:
تعداد بازدید این مقاله
348 بازدید
اشتراک گذاری:
Share on print
Share on email
Share on facebook
Share on whatsapp
Share on telegram
Share on twitter
Share on linkedin
جستجو: