مسلم سوری[۱]
چکیده
تفسیر قرآن به قرآن به عنوان یک روش تفسیری ویژه و دارای اصول و مبانی خاص، در قرن چهاردهم مورد استقبال مفسرانی چون علامه طباطبایی و عبدالکریم خطیب قرار گرفت و به عنوان صحیح ترین روش تفسیر قرآن شناخته شد. پژوهش حاضر که به بررسی تطبیقی روش یاد شده در تفاسیر این دو مفسر اختصاص دارد، میتواند از یک طرف گامی موثر در جهت شناساندن بهتر این روش و کشف مبانی و وجوه آن به شمار آید و از طرف دیگر، امتیازات روش تفسیری مفسران آنها نسبت به یکدیگر را بهتر نمایان سازد. مطالعه ی دو تفسیر المیزان و التفسیر القرآنی للقرآن و بررسی سیره ی عملی مفسران آنها نشان میدهد که اعتقاد به مبانی مشترکی همچون عمومی بودن فهم قرآن، حجیت عقل در مسیر فهم قرآن، حجیت ظواهر قرآن، استقلال قرآن در دلالت بر مقاصد خود و بی نیازی از غیر و اعتقاد به عرف خاص قرآن سبب گرایش آنها به این روش تفسیری شده است. علی رغم این که اعتقاد علامه به وحدت موضوعی سورههای قرآن و اعتقاد خطیب به تناسب سورههای قرآن نیز در چنین گرایشی بی تأثیر نبوده است. اعتقاد دو مفسر به مبانی مشترک سبب شده تا به هنگام تفسیر آیات، از وجوه مشترکی همچون تفسیر آیه با آیه، سیاق، منطوق آیات و عرف ویژه ی قرآن، بهرهگیری کنند. مقایسه ی دو تفسیر به خوبی نشان میدهد که مفسران آنها با وجود بهرهگیری از وجوه تفسیری مشترک، برداشتهای تفسیری متفاوتی از آیات ارائه کرده اند. در این پژوهش بر آنیم تا با روش توصیفی – تحلیلی پس از بررسی مبانی و وجوه تفسیری علامه و خطیب در روش تفسیر قرآن به قرآن، به ریشه یابی علل اختلاف برداشتهای تفسیری آنها بپردازیم.
واژگان کلیدی: تفسیر قرآن به قرآن، زبان قرآن، استقلال قرآن، پیوند معنایی، المیزان.
[۱] طلبه سطح سه حوزه علمیه قم، رشته فقه و اصول، فعال فرهنگی، ایمیل: entezar9485@gimal.com