علیرضا بیرجندی[۱]

چکیده

آنچه از کلمه هایی مانند استعمار، استثمار و استکبار پیداست، کشورهای جهان سوم و در حال توسعه به دلیل وجود عدم توازن و برابری در مبادلات تجاری و معاملات با کشورهای پیشرفته، الفاظ فوق را برای آنها بکارمی گیرند که دلیل اصلی آن را می توان  ناشی از کلیه اقدامات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای پیشرفته در جهت اطمینان از تامین منابع لازم و ارزان  مورد نیاز صنایع آنهاست که حتی در مواردی منجر شده که به صورت مستعمراتی با آنها برخورد نمایند و حتی حکومت های دست نشانده ایجاد نمایند.

امروزه شاهد تعمیق جایگاه حقوق بشر در سیاست خارجی کشورها در معنای عمودی و به تبع آن، تحول حاکمیت مطلق دولت ها و تبلور آن در معنای مسئولیت دولت هستیم. مضامین و آموزه های لیبرالیستی که ریشه در سنت ها و ارزش های آمریکا دارد، حقوق بشر را به عنوان یکی از مؤلفه های مهم در سیاست خارجی این کشور نهادینه ساخته است. با این رویکرد در تحلیل سیاست خارجی آمریکا بر مبنای قدرت نرم، خاورمیانه در صدر سیاست خارجی حقوق بشری این کشور قرار می گیرد. تاریخچه خاورمیانه نیز با وجود داشتن تمدن،کانون گفتمان های متنوع فرهنگی و دینی بودن، به علت استبداد سیاسی و استعمار خارجی بر پیکره جامعه انسانی منطقه در رعایت نکردن حقوق بشر زخمی برجای گذاشته است که این مسئله دستاویز مناسبی برای اعمال فشار قدرت های بزرگ بر این منطقه شده است. این مقاله به بررسي حقوق و تكاليف دولتها و مردم براي مبارزه با استعمار نوين در حقوق بين الملل بشر  پرداخته است.

واژگان کلیدی: حقوق بشر، حقوق ملت،  تکالیف دولتها ، مبارزه، استعمار نوین، حقوق بین الملل.

[۱] – دانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه تهران

طرح روی جلد این شماره:
اطلاعات نشریه جاری:
تاریخ پذیرش:
دریافت:
تعداد بازدید این مقاله
267 بازدید
اشتراک گذاری:
Share on print
Share on email
Share on facebook
Share on whatsapp
Share on telegram
Share on twitter
Share on linkedin
جستجو: